یارب به خدایی خدائیت وانگه به کمال پادشائیت
کز عشق به غایتی رسانم کو ماند اگر چه من نمانمازچشمه عشق ده مرا نور وین سرمه مکن زچشم من دور
گر چه ز شراب عشق مستم عاشق تر از این کنم که هستم
گویند که خود ز عشق واکن لیلی طلبی ز دل جدا کن
یارب تو مرا به روی لیلی هر لحظه بده زیاده میلی
ازعمر من انچه هست برجای بستان و به عمر لیلی افزای
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و سوم فروردین ۱۳۸۹ ساعت 15:29 توسط mahla
|